پیچاپیچ ذهن و احوال و زندگی...

آخرین مطالب

نمی‌دانم چرا انقدر از نوشتن فراری‌ام. هزار موضوع در ذهنم چرخ می‌زند و می‌دانم جز با نوشتن سر و سامان نمی‌گیرند. اما باز وسوسه توئیت ۲۸۰ کاراکتری جلوی یک نوشتن دل‌چسب را می‌گیرد. نمی‌دانم شاید هم چیزی بیشتر از همان ۲۸۰ کاراکتر برای گفتن ندارم. شاید هم انتظارم از نوشتن چیز زیادی‌ست.

حقیقتش فکر کنم باید فهیم‌ عطار خواندن را کنار بگذارم، هر بار که یک نوشته‌اش را می‌خوانم با خودم فکر می‌کنم چرا باید دست به نوشتن ببرم و کلمات را بی‌سلیقه کنار هم بچینم وقتی یکی مثل او همان فکر و ایده را به خودمانی‌ترین و دل‌پذیر‌ترین صورت ممکن به قلم می‌کشد؟

مدتی به اشتباه فکر می‌کردم ایده‌آل‌گرایی، ویژگی یا بهتر بگویم مشکلی که به جرئت می‌توانم بگویم در ۹۰ درصد اطرافیانم می‌بینم را ندارم. به لطف تربیت پدر و مادرم. و از این بابت خوشحال بودم. اما یک سالی هست که فهمیده‌ام بزرگ‌ترین درگیری‌های ذهنی‌ام ناشی از همین معضل دردسرسازی  که توهم بری بودن از آن را داشتم.

همین ننوشتن، همین از ایده‌آل‌گرایی می‌آید. نمی‌توانم به خود بقبولانم قرار نیست همه فهیم عطاروار بنویسند و فهیم عطار هم از زمانی که در شکم مادرش بوده، فهیم عطار نبوده است.  حالا شما همین را تعمیم بده به کارهای دیگر در زندگی‌ام، کافی‌آست فردی بهتر از خودم در آن کار ببینم و بعد سوال دردسرساز مسخره تکرار شود، پس من قرار است اینجا چه کار کنم؟

به لطف مشاور و پیام‌های روان‌شناسانه مستمر مادر و از سر علاقه خودم به این مباحث، تئوری مشکل و راه‌حلش را خوب می‌دانم و منبر رفتن و موعظه کردن را خوب بلدم اما وقت عمل که می‌‌رسد گویی آن تئوری خوش‌ظاهر و کارراه‌انداز، می‌رود می‌چسبد ته کله‌ام و انگار نه انگار هیچ وقت وجود داشته‌ و وراجی هایم برای دیگران را با تکیه بر ایشان انجام داده‌ام.


امیدوارم کسانی که برایشان منبر رفته‌ام و حداقل ظاهر امر نشان می‌داده بی‌فایده نبوده، خیلی به اینجا سر نزنند تا همان اپسیلون خاصیت دانسته‌هایم به هوا نرود.

اگر هم پیش از این به گیر حرافی‌هایم افتاده‌اید و تا اینجای نوشته را خواندید باید بگویم که مشکل و ضعف از آن حرف‌ها نیست، از منی‌ست که انگار بیشتر از عمل، حرف می‌زنم.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۸
زینب شعبانی

نظرات  (۳)

زینب میدونی که منم چقدر دچارم به این مشکل! ولی میخواستم بگم حرف زدن باهات راجع به این موضوع خیلی بهم آرامش میده، هرچند به قول خودت اثر کوتاه مدتی داره ولی به نظرم خوبه هر از چندگاهی راجع بهش صحبت کرد و دید که بابا چدی من تنها نیستم. امیدوارم درست شدنش هم در ادامه اتفاق بیفته!
پاسخ:
مرسی از بازخورد مثبتت :)):*
چیزی که میگی‌ درسته کاملا، ولی از طرفی ترسم از اینه که زیاد صحبت کردن راجع بهش باعث تکرار مکررات بشه وهمون اثر کوتاه‌مدتش رو هم دیگه از دست بده
۱۲ دی ۹۷ ، ۱۳:۳۴ رضا محبی
راهی شدم ای عشق
به سویت که بگویم :
در راه تو
چیزی که بریزد به همم نیست

تغییر ناگهانی سخته... پس به خودت سخت نگیر زینب جان :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی