دست باد، دست باران
دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۱۷ ب.ظ
دیشب برای اولینبار رسیدم به آن لحظه که بعد از خداحافظی نمیدانستم سلام دیگر را کی و کجا خواهم داد، اصلا سلام دیگری در کار خواهد بود یا نه.
در یک لحظه و با یک خداحافظی خاتمه دادیم به دوستی چندسالهمان.
دوستیای که سالها برای ساختنش لحظهها را خاطره ساختیم، اشک و لبخند و قهقه را کنار هم تجربه کردیم و فکر و نگرانیهایمان را به صحبت نشستیم و آنقدر گفتیم و گفتیم تا رسیدیم به همدلی و همزبانی.
«انسان در مسیر عمر خود، مگر چندبار میتواند به دوستانی بربخورد که از میان آنها همزبانی بیابد؟ همزبانی که همدل باشد.
و مگر دوستی، از آن مایه که به رفاقت بینجامد، چند بار میتواند رخ بدهد؟ در چند مقطع عمر؟...»
و تمام اینها را در یک شب گرم تابستانی سپردیم به دست باد، به دست باران...
۹۷/۰۵/۲۹